امیرعباس و وفاداری
امشب بهت گفتم مامان بزارمت تو پتو تو هم بدون اینکه جواب منو بدی 2 تا جعبه سفید کوچولوها با کاسه کوچک چهارقا استیل رو که خیلی دوست داری با زحمت هر سه تاشونو تو دستات جادادی که حالا که قراره بغل بشی اسباب اثاثیه تم همرات باشن عصر رفتیم فاتحه مامان همسایه روبه رویی که شما اون وقتم قوطی سفیده و کاسه کوچیکتو همرات آوردی کلا اینا همش همراهتن عزیزم دیشب برای اولین بار یه سره بهم می گفتی مامان منم قربون صدقه ات می رفتم ولی انگاری آجیا خیلی برات راحت تره
نویسنده :
مامان امیرعباس
1:37
آجیااااااااااااااااااااااااااا
مامانی بهم آدا می گفتی بعد شد آیدا آنا و بعد از اینکه دیدی خاله ایی به مامان میگن آجی یا آجی صدام می کی یا آجیا آجیاااا بیااا چند ساعت یه بارم با شیرین زبونی می گی شیر ....
نویسنده :
مامان امیرعباس
19:50
بدون عنوان
تازه ایا عادت کردی بپیچمت تو پتو و انقدر راهت ببرم که لالا بری
نویسنده :
مامان امیرعباس
14:30
آدا
مامانی فکر کنم منو صدا می زنی آدا پازلای چوبی تو خیلی دوست داری کنجد و موز هم دوست داری بستنی
نویسنده :
مامان امیرعباس
0:06
بدون عنوان
صدای همه حیوونا رو بلدی و اجزا صورتت رو هم با اسمشون نشون می دی
نویسنده :
مامان امیرعباس
18:54
بالاخره پشی کوچولو رو ....
سلام عزیزم الان لالا کردی تازه ایا یه تغییرای خیلی ناز کردی بالاخره مامان و بابا رو بوس کردی و پشی زرده که خیلی هم دوسش داری رو بوس بوس کردی نقاشی ات خیلی بهتر شده و از خط خطی بی هدف به اشکال دایره ای شبیه چشم و دماغ تغییر کرده به بازی های فکری و نقاشی و خوندن خیلی علاقه داری و بعد از اون تو÷ بازی و بعد از اون ماشین بازی
نویسنده :
مامان امیرعباس
8:34
امیر عباس از تولد تا پنج ماهگی
بدون عنوان
تازه دارم از پوشک می گیرمت لگن مخصوصت رو برات گذاشتم کنار روی یه قالیچه و خودت میری اون جا جیش می کنی، قبلا تو لیوان آب و .... وای وای و مطمئنم مرحله بعد دیگه میای مامانی ببرتت wc مرحله اول هم روی موکت داخل دستشویی بود و بعدش سرپا کردن شیر خوردن رو فراموش نکردی و به جای اون انگشتت رو می مکی و برای خوابیدن باید پیش مامانی باشی تا لالا بری عزیز مامانی
نویسنده :
مامان امیرعباس
17:13
امیرعباس داره مرد میشه
امروز مامان شروع کرد دیگه شیر مادر به امیرعباس مرد بزرگ نده امیرعباسم تا حالا زیاد بی قراری نکرده عاشق آهنگای موبایل مامی و باباس و بن بن بن رو هم دوست داره و همه چی رو دست می ذاره تا مامان بگه چیه مموش سره یه گلدون چوبی همداریم که خوش نداره صاف باشه هنوز جیش نمی گه ولی تو دستشویی ببرمش جیش میکنه
نویسنده :
مامان امیرعباس
2:04