امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

امیر عباس کوچولو

بدون عنوان

تولدت مبارک ناز نازی مامان هنوز جیش نمی گی ولی وقتی با هم بریم wc و من شما رو سر پا کنم و جیش کنید مامان برات شعر می خونه و تو برای خودت دست می زنی که همچین کار بزرگی کردی به بابا هم می فهمونی که برات دست بزنه حرف نا مفهوم زیاد می زنی  تازه ایا بستنی دوست داری و یه بشقاب  و .... گاهی وقتا می گی هیسسسسسسسسس و آروم می گی دوغو دوغو یعنی آروم حرف بزنیم و هزار تا شیرین کاری دیگه که واقعا دیگه ذوق نوشتن رو ازم گرفتن چون نوشتن یک بعدشونم نشون نمی ده
18 مرداد 1392

جیجرپسر

تازه ایا از صندلی و میز تنهایی بالا میری و تونستی اولین جمله معنی دار رو بگی دیروز گفتی: چی شد حرف زیاد میزنی ولی ما معنی شو نمی فهمیم  
1 مرداد 1392

دوغو دوغوی مامان

وقتی که برای گرفتن چیزی مصر باشی می گی من من من از بیا زیاد استفاده می کنی و سه تا بازی فکری داری که خیلی دوستشون داری و مدام به من و بابایی میگی که برات انجام بدیم و به همه اجزای بازی ها ت می گی تیس  
2 خرداد 1392

خوشمل مامان

به جای بوس کردن مامانو اخ می کنی و هل دادن هر چیز چرخ دار خیلی دوست داری بازی فکری دوست داری و برای خودت بازی درست می کنی
21 ارديبهشت 1392

عزیز دلمی مامانی

وقتی اخ میشی میگی آی و دل مامانی رو به درد میاری اینم از خودم یاد گرفتی  که داستانی داره وقتی یه چیزی رو خودت می دونی که جوابم نه هست برای تقاضاش دستاتو تکون می دی و می گی نه نه نه از باز کردن پنجره خوشت میاد کلمه های جدید مثل ایییییا یعنی بیا میگی گاهی وقتا 3  یا 4 دقیقه در مورد یه موضوعی بحث میکنی از این هلی کوپتره که دسته داره خوشت میاد که باش حرکت کنی خیلی خوبی... ...
31 فروردين 1392

از واکسن تا چهار سال و نیم دیگه راحت شدیم مامانی!

عزیز دلم! امروز واکسن زدیم و الان بیحال گرفتی لالا کردی و گاهی اوقات بیدار میشی غر غر می کنی،  امروز ایستاده قدتو گرفتند و ترازوتم عوض شد، خوب بزرگ شدی دیگه مامان من کلی خوشحال شدم وزنت با لباس زمستانی 10 کیلیو و قدت 81 قربونش برم پسرمو... یه سرگرمی جالب که داری اینکه میری چیزایی مثل بادام و مداد رنگی و پول رو زیر فرش قایم می کنی مثل خونه موش کوچولوها میشه! بیرون از خونه اگه موتور یا چرخ پارک شده باشه ده دقیقه ای باید کنارت بایستم که آقا اونو بررسی کنن و نقاط متحرکشو شناسایی کرده و به حرکت در بیارن! عزیزم ... عزیزم... عزیزمی...   ...
12 اسفند 1391

بدون عنوان

مامانی بیرون رفتنو دوست داری، وقتی بین مردم قدم می زنی خوشت میاد، یاد گرفتی بگی سی دی و میگی برات سی دی بزارم دیدن سی دی یکی از سرگرمیاته از 10 ماهگی تا الان گرگ بازی و توپ بازی رو دوست داری غذای جدید رو به راحتی امتحان نمی کنی جی بازی و کلاغ پر رو خیلی وقته انجام میدی نماز خوندن رو خوب بلدی یاد گرفتی با گوشی مامانی به همه زنگ میزنی روز و شب و نصفه شب هنوز خوابت تنظیم نشده هنوز واکسن هجده ماهگی رو نزدی و هزارتا نمک نمکی دیگه  
9 اسفند 1391