بهترین هدیه خداوند به مامان باباش
مامانی تو الان که دارم برات می نویسم ٥ ماه و 22 روزته! سه شنبه هفته دیگه باید واکسن بزنی و تولد 6 ماهگی ات هم هست!
امروز که ماما بت غذا داد به جای خوردن غذا به این روزش در آوردی
الاتن خسته شدی و خوابیدی!
از عادات اخلاقی و تواناییات برات بگم که:
داری یاد میگیری که برای اینکه بتونی بشینی باید با گذاشتن دستات روی زمین مانع از افتادنت به جلو بشی!
گاهی وقتا راه رفتنو تمرین می کنی و وقتی دستتو می گیرم تا یه جایی با کمک من راه میری! البته خیلی محکم می گیرمت!
تازه ایا داری جارو برقی می شی و اگه مامانی جارو نکشه ....
جی بازی رو خیلی دوست داری
وقتی چیز جدیدی می بینی حتما باید با دهنت امتحانش کنی
حالا هر چیزی که می خواد باشه
می تونی بگی ددددددددددد به صورت آواز یا گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
تلوزیون خیلی دوست داری و اگه گرسنه ات باشه به به می خوری از اون بچه ها نیستی که به هر بهونه ای غذا یا شیر می خورند حتما باید گرسنه باشی
شبا ساعت 11 و 12 می خوابی و صبح 9 یا 10 بیداری چند تا چرت هم تو طول روز می زنی
به همه لبخند می زنی و تو هیچ شرایطی کسی رو از لبخند خودت نا امید نمی کنی حتی اگه از خواب بیدارت کرده باشه ! الانم بیدار شدی و داری گریه می کنی که من بیام.....
خوب یه کم نازت کردم و داری برنامه کودک میبینی
عکسم گرفتم که بعدا برات بزارمش
یه مدت رفتیم دی که خاطراتشو تو یه مطلب دیگه قبل از 6 ماهگی ات می نویسم عزیزم